اشک با ارزش ، معامله با خدا
در عالم حیوانات ، گوزن با مار زیاد سر و کار دارد . اگر مار او را بزند ، سم مار باعث مرگ او می شود . مگر آنکه زود خودش را به خرچنگ برساند . خرچنگ را که خورد ، سم مار محو می شود .
در کتاب حیوه الحیوان آمده است که گوزن ، عاشق مار است و از خوردن گوشت مار لذت می برد . گاهی می شود در تابستان ، مخصوصا در هوای گرم می دود تا به مار افعی برسد . از قسمت دم شروع به خوردن می کند و تا آخر می خورد . حالا شنا حساب کنید ، هوا گرم ، خود سم مار هم گرم است و آتش عطش و حرارت هوا و سوزندگی سم ، فوق العاده دردناک است .
گوزن خودش را به آب می رساند ، به حسب تکوین و به الهام الهی می فهمد که آب به این سم برسد ، فورا او را می کشد . بیچاره گرفتار بین المرین می شود . از یک طرف عطش به او فشار اورده است و از یک طرف می داند که آب برایش ضرر دارد . چون تا سم حل نشود ، اگز آب بخورد این سم جزء خون و بدشن شده او را می کشد . لذا از بیچارگی و شدت درد ، نعره می زند ، داد می زند و به واسطه فشاری که به خودش می آورد ، از چشمش اشک بیرون می آید . زیر دو چشمش گود است و گودی اش طوری است که یک بند انگشت داخلش می رود . در آن حال عطش و فشار سختی نعره می زند . از دو چشمش آب می آید و این دو گودی پای چشمش را پر می کند . پس از چندی این اشکهایی که در این گودی جمع شده ، منجمد و براق می شود و به صورت یک پادزهر در می آید که بسیار هم قیمتی است . همانطور که که می دانید پادزهر علاج هر سمی است . هر مار گزیده ای اگر از این پادزهر استفاده کند . فورا خوب می شود . این اشک چشم گوزن به واسطه تحمل آن درد کذایی و نخوردن آی که باعث زنده ماندن او می شود ، قیمتی است . این مربوط به جسم و مربوط به حیوان است .
حال اگر این جریان در روح من و تو پدید آید ، چنین اثری در عالم معنا دارد . یعنی آی جوان عزیز ! گناه برایت پیش آمد ، مکان خلوت ، زن نامحرم ... مانعی هم در کار نیست . چه قدر نفس تو فشار می آورد؟ از آن طرف می دانی اگر چنین کاری کردی ، از ادمیت ساقط می شوی ، روح می میرد و سقوط مطلق است . این گناه و فشار نفس و شهوت همانند فشار عطش برای گوزن است . می بیند اگر آب بخورد می میرد . مومن هم می بیند اگر این گناه را کرد ، راه جهنم را باید پیش بگیرد . ای جوانی که می ترسی ، می لرزی ، می بینی یک جا فشار شهوت است و یک جا فشار جهنم . بگو یا الله . پناه ببر به خدا ! اگر اشکت ریخت ، در آن حال قیمتی می شود . در آن حال بیچارگی فشار گناه ، اگر یک دفعه به حال زار خودت داد بزنی ، درد تو دوا می شود . ولی اگر انسان زورش به خودش نرسد . مانند عمر سعد می شود . شنیده اید که عمر سعد از سر شب تا صبح خوابش نمی برد . چه کار کند ؟ از یک طرف حکومت ری ، از طرف دیگر کشتن حسین (ع) . با علم به این که به راه جهنم می رود و یقین به اینکه کشتن امام حسین (ع) مساوی با جهنم رفتن است . ولی بالاخره زورش به خودش نرسید این بدبخت . یک یاالله نگفت و معامله با خدا را کنار گذاشت و با نفس و هوی معامله کرد و زیانکار دنیا و آخرت شد .
خدا تو به دادم برس ! از دست نفسم به تو پناه می برم . خدایا سگ نفس به من حمله می کند و می خواهد مرا بکشاند . اگر در این حال آدمی بیدار گردد . خدا یار و یاورش است و خواهد گذاشت که آلوده به گناه گردد.
شهید محراب ، آیت الله دستغیب